معرفی هنرمند (طراح کاراکتر و انیماتور)

BORJA MONTORO

امروز راجع به یکی از خوبهای دیزاین در دنیای انیمیشن غرب میخوندم امروز . گفتم بد نیست شمام بدونید راجع بهش .

( Borja montoro ) ایشون حقوق خونده . هیچ وقت کالج یا مدرسه ی هنری نرفته . اسپانیایی هست . اما هیچ وقت هم به عنوان وکیل جایی کار نکرده .

میگه از بچگی طراحی میکردم و عاشق طراحیم و اوایل خیلی زیاد کپی میکردم از آرتیستهایی مثل

Spaniards Ibáñez

Raf or Tha

Uderzo

Ergé

Franquin

Peyo

که این آرتیستها بیشتر تصویر ساز و کمیک آرتیست بودن .

کم کم بعد از کپی های بسیار شروع کرده به حل کردن مشکلاتی که توی کارهاش میدیده و از هرکسی یه چیزی رو گرفته و استایل شخصی خودش رو به مرور پیدا کرده . میگه یه مدتی هم کار یه سری تصویر ساز مثل leyendecker رو مطالعه کردم تا اینکه توی دانشگاه حقوق که میرفتم یه نفر طراحیام رو دید و من رو به کسی معرفی کرد و ادامه مسیرم در انیمیشن جدی تر شد . تا قبل از این اصلا نمیدونستم دارم کجا میرم . خلاصه بعد از این داستان کلا کمیک استریپ و تصویرسازی رو فراموش کردم و گفتم باید انیماتور بشم .

دوستانی که عاشق انیمیشن هستن و فضای کلاسیک انیمیشن رو تا امروز واکاوی کردن اسم milt kahl براشون خیلی آشناست و این آقای borja montoro هم میگه که تمام این داستانا به کنار تا زمانی که من با milt kahl برخورد کردم و گفتم من باید مثل اون انیمیت کنم و طراحی کنم که تاثیرات میلت کال توی کارهاش کاملا مشهود .

خلاصه میگه رفتم اینور اونور کار کردم تا اینکه توی استودیوی یه بنده خدایی به اسم manolo galiana تونستم درست حسابی انیمیت کنم . بعدا هم برای یه پروژه اسپانیایی کرکتر دیزاین کردم که هیچ وقت پروژه بیرون نیومد و حتی من خیلی از کانسپتها رو گم کردم . یه تعداد طراحی از اون پروژه برام باقی موند که اپلی کردم برای یه شرکت ایرلندی .

مصاحبه کننده ازش میپرسه راجع به دیزاین و پروسه ش میشه توضیح بدی .‌ایشون هم در ادامه  میگه که والا اول از همه ، باید اینو بدونیم که این کار سفارش دهنده داره ، یعنی آخر روز که قراره کار رو بهش نشون بدین اونه که تعیین میکنه خوبه یا بد ، پس انتظار هر عکس العملی رو داشته باشید ، چون ممکنه کار بنظر خودتون فوق العاده باشه اما بنظر سفارش دهنده اصلا اون چیزی که توی ذهنش بوده نباشه .
برای داشتن ایده و رسیدن به ایده من معمولا سعی میکنم رفرنس زیاد ببینم مثل عکس و فیلم و موسیقی و طراحی و نقاشی . کلا هرچیزی که الهام بخش باشه . میگه باید تخیلم رو قوی نگه دارم با چیزهایی که ممکنه ازشون استفاده کنم . و موقع دیزاین مدام دارم سوال میپرسم از خودم که این چرا نه؟ چرا اونجوری نباشه؟ چرا چرا چرا…

یه وقتایی کاغذ سفید جلومه و من تصویر واضحی از اون دیزاین توی سرم ندارم ، پس به قلمم اجازه میدم تا بهم کمک کنه ، صدها طراحی میکشم و پاک میکنم بعدش هم هی نگاهشون میکنم و خودم میشم منتقد کارهام .

در ادامه میگه که اگه میخوایید بدونید کلا چطور طراحی میکنم و به شخصیتها میرسم ، باید بگم که میدونم خیلیها با فرمهای مختلف بازی میکنن و اونها رو ترکیب میکنن و مستقیم میرن واسه طراحی حالت ازش که خب اینم متود خوبیه . اما من اینجوری نیستم . من مستقیم سراغ طراحی حالت و شخصیت کاراکتر نمیرم . مشکل این مدل کار بنظرم اینه که شما ممکنه عاشق اون اولین پوزی(حالت) بشین که از کاراکتر زدین و فکر کنین که ایول این کاراکتر همونیه که باید باشه و باهاش حال میکنین ، چرا؟ چون یه پوز قشنگ ابتدای مسیر ازش کار کردین ، که خب ممکنه کلا در اشتباه باشید .
من بشخصه برای اینکه توی این دام نیافتم اگه یه کرکتر توی یه پوز خوشگل شد سعی میکنم همون رو دقیقا توی یه پوز کاملا متفاوت با بازی متفاوت در اعضای بدن کار کنم تا ببینم چطور میشه . یا اینکه توی همون پوز اول که خوب از آب در اومده سعی میکنم فرمهای مختلفی به بدن کرکتر  بدم چون ممکنه خیلی بهتر بشه .کلا ساده بخوام بگم قابلیتهای مختلف فرم و حالت و بازی رو تا جایی که در توانم هست با آزمون و خطا سعی میکنم برسم بهشون .

خلاصه وقتی به دیزاین مورد نظرم رسیدم دیگه تا جای ممکن واسش حالتهای چهره و بدن و بازیهای مختلف طراحی میکنم ، در ضمن اینم بگم که وقتی چندتا کاراکتر مربوط به یک مجموعه بهم سفارش داده میشه همه شونو باهم پیش میبرم تا در نهایت یه مجموعه یه دست برسم ، اینجوری نیستم که یه کاراکتر رو به اتمام برسونم و برم سراغ بعدی .

یه روز کاری خودش رو شرح میده که جالبه بنظرم ، میگه : ساعت شش و نیم بیدار میشم ، آخه شش تا بچه دارم که پنجتاشون میرن مدرسه و باید بهشون برسم و کوچکترینشون خونه میمونه . باید شیشه شیرش و بدم و لباساش و عوض کنم و این داستانا و کل کارهای خونه هم عموما هست . ظرف شستن و لباس شستن و تمیزکاری…
هر روز صبح اخبار رو از رادیو دنبال میکنم ، چرا که هر روز صبح چندتایی کارتون باید برای روزنامه ها بکشم و تحویل بدم .

اگه در ادامه تایم خالی دست بده میذارمش واسه خودم ، طراحی میکنم ، کتابهای مورد علاقه م رو میخونم ، چیزایی که موردعلاقه م هستن رو مطالعه میکنم . تا عصر که میرم شرکت (spa animation) حدودا نیم ساعت راهه و ریلکس میکنم و از مسیر لذت میبرم .
بعد از ظهر رو تا حدودا ساعت نه شب با احتمالا یکی از بهترین و حرفه ای ترین تیمهای انیمیشن میگذرونم .

من برای اینکه خودم رو خلاق نگه دارم روزانه شش تا هفت ساعت طراحی میکنم ، هر روز هم سعی میکنم یه چیز جدید طراحی کنم . یه چیز متفاوت با اونی که دیروز طراحی میکردم . من نسبت به خودم شدیدا منتقدم ، مدام با خودم صحبت میکنم، سوال میپرسم از خودم ، مخالفت میکنم و حتی سر خودم داد میزنم ، تا زمانی که برسم به چیزی که میخوام . من ساعتها توی نت دنبال چیزایی که بهم حال میده مثل انیمیشن و نقاشی و تصویرسازی و … میچرخم . توی دنیای اطرافم همه جا رو دقیق نگاه میکنم ، مردم رو و نحوه ی حرکتشون ، حرکت لباسشون ، به اینکه بدنشون چطور تعادل رو حفظ میکنه ، اینا رو به ذهن میسپارم و سعی میکنم طراحیشون کنم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *